درج لعلت دلگشاي مردم است

شاعر : عطار

عکس ماهت رهنماي انجم استدرج لعلت دلگشاي مردم است
راستي نه مردمي نه مردم استمردم چشم تو با من کژ چو باخت
تا بديدم چون قمر در کژدم استروي تو در زلف همچون عقربت
زانکه زلفت همچو عقرب کژدم استبرنيارد خورد کس از روي تو
ليک زلف تو درخت گندم استروي چون ماهت بهشتي ديگر است
از تو دور و با تو هم در طارم استايدل آنکس را که مي‌جويي به جان
ليک او بر آسمان چارم استپر ز خورشيد است آفاق جهان
عالم عشقش مثال قلزم استجمله‌ي جان‌ها مثال قطره‌هاست
نه نشان نعل و نه نقش سم استقطره را در بحر ريزي بحر از آن
زانکه جاويدان درو جان‌ها گم استهيچ کس اندر دو عالم جان نديد
گر ز مشرق تا به مغرب جم جم استگم شود در ذره‌اي اندوه عشق
مست گشتي مي هنوز اندر خم استهمچو مستان غلغلي دربسته‌اي
زانکه ره باريکتر زابريشم استگم شو از خود دست از مستي بدار
کز تواضع خارپشتش قاقم استاين ره آنجا مر کسي را مي‌دهند
وز عمل در بند چوبي هيزم استهيزم عطار عود است از سخن